میخوام بهش بگم اگر یکشنبه و سه شنبه هفته دیگه بره اونجا رابطه ی پدردختریمون تمومه...
به احتمال زیاد رفتن رو انتخاب میکنه...
به احتمال زیاد دوباره دل من و خواهرم و مامانم رو میشکونه....
به احتمال زیاد دوباره جایگاه م رو بهم یاداوری میکنه...
به احتمال زیاد دوباره دیگری رو به من ترجیح میده...
نمیتونم به خودم قول بدم که گریه م نگیره و افسرده نشم. اما به خودم قول میدم که اینبار زود کنار بیام...
پ.ن : یه دیالوگ از یه فیلم بود که پسره میخواست بره تو رینگ و مسابقه ی MMA ش رو داشته باشه. چون تازه کار بود احتمال زیاد خورد و خاکشیر میشد . دوست دخترش (که دوست صمیمی 20 ساله ش هم بود )خودش رو به اب و اتیش میزنه که پسره مسابقه نده اما گوش پسره بدهکار نیست.
یهو دختره میگه: فایده ی این رابطه چیه ؟ اگه فقط قراره هرکاری دوست داری کنی فایده ی رابطمون چیه ؟ رابطمون چه فرقی باقبل داره؟ قبلا که فقط دوستت بودم حرفم رو گوش نمیکردی و الان هم نمیکنی...
الان خیلی این دیالوگ رو درک میکنم... فایده ی این که من دخترشم چیه ؟ وقتی حتی حرفم به اندازه ی یه شخص غریبه براش برش نداره؟اصلا فایده خانواده چیه؟؟ دوست دارم تنها زندگی کنم... برای من خانواده م وخونمون جای امن و راحتیه...زندگی ای که خیلی ها ارزوش رو دارن... پول توجیبی که شاید چند برابر پولتوجیبی هم سنوسالامه... اما همینه... از لحاظ روحی فقر در من موج میزنه... روزی سه تا قرص فلوکستین 20 مدت هاست که دوستمه...
خسته شدم .... خیلی ....
اگه یکشنبه سه شنبه بره... من بغضم میترکه... چشمام پر اشک میشه ... رابطمون هم یه ترک دیگه بر میداره....