هفدهم آبان ماه هزار و چهارصد و یک

اول از همه ببخشید که با پست قبلی نگرانتون کردم و الان به حالت پیش نویس درش آوردم. وقتی مینوشتم حال مناسبی نداشتم و اوضاع واقعا خراب بود. ولی خب معجزه اتفاق میوفته :) 

عرضم به خدمتتون که بنده پس از شب بیداری های بسیار و درس خواندن بی سابقه و دهن سرویسی های بیشمار، بالاخره پزشکی قبول شدم و در حال چمدان بستنم.

تا دو سه هفته دیگه، این منزل ویران رو ول میکنم و دست از این در وطن خویش غریب برمیدارم.

همیشه فکر میکردم با یه حس گوگولی خواهم رفت، ولی پرم از خشم، کینه، نفرت و امید...! امید! امید!


منو
درباره من
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان