پنجشنبه ۵ فروردين ۰۰
هیچ وقت فکر نمی کردم خوابم در شبانه روز فقط بین شش هفت ساعت بشه. تازه کمتر هم باید بکنمش.
ساعت مطالعه م فیکس رو دوازده و من دپرس ازین که بیشتر نمیشه...
برای کسی مثل من که دیر شروع کرد و تغییر نظام بود و سه ساله پشت کنکوره، ساعت مطالعه ی بالاتر قوت قلبه.
یک سوم مباحث کنکورو تا نهایتا آخر هفته ی دیگه تموم میکنم. تقریبا تموم شده ولی باید به تسلط برسه و تست زده بشه.
بعد تا بیست و چهارم پنجم یازدهم رو ببندم و بعدش هم دوازده...
تو این بین هم همه ش مرور و مرور و مرور. اگه تا اخر اردیبهشت تموم کنم قطعا یه ماه و نیم برای جمع بندیم کافیه. چون هیچ چی رو نمیذارم از یادم بره.
هر شب و روز دارم مرور میکنم...
ترس از نرسیدن مثل خوره به جونم میوفته و برای فرار ازش درس میخونم...
هیوا...چهارمین ساله... سربلند کن خودتو...