مامان داره غذای فزدا رو میپزه و من مثل زنای ویار دار همش تهوع میگیرم.
دارم فکر میکنم شاید معده دردم زیاد هم به اشترودلی که دیروز تو شهرداری خوردم بی ربط نباشه :/
خلاصه اینکه گلاب به روتون ا.س.ه.ا.ل هم اضافه شد. فعلا یه قرص خوردم ببینم تا صبح اگه خوب نشد دوباره دکتر برم. اونقدر آب از دست دادم که ظرف 2 ساعت همه لب و دهن و زبونم خشک شده. فشارمم روی 8 عه .
بابا میگه تا صبح صبر کن دارو اثر کنه ،اگه نکرد اول صبح بریم دکتر.به نظرم حرفش منطقیه.الان دوباره برم کاری نمیتونه کنه دکتر که.
با اینکه 12 ساعته هیچی نخوردم اما نمیدونم چرا معده م داره میترکه. انگار مثل یه بادکنک بادش کردن. امیدوارم صبح به قول ادب دانان :این علت مرتفع شود ^-^
پ.ن : اون شعر کاه و کاهدان و ازین حرفا رو شنیدین دیگه؟از سر شب دارم با خودم تکرارش میکنم :/