پنجشنبه ۱۳ تیر ۹۸
خیلی دارم به زندگی آیندم فکر میکنم.خیلی زیاد.
من عاشق پزشکیم. دوست دارم کمک کنم. دوست دارم تجاربم رو در میون بذارم.دوست دارم به بهبودی روح و جسم آدما کمک کنم.
ذره ای پزشکی رو برای کلاسش یا اسم و رسمش نمیخوام ! فکر میکنین مثلا یه گیتاریست مثل لیلی افشار به اندازه ی چه میدونم فلان دکتر شهره و درآمد نداره!صد البته داره بلکه بیشتر! تازه تماما یه زندگی با پایین ترین لول زندگی رو میگذرونه!
یا "ش" مثلا. توی بهترین خونه توی بالاشهر رشت زندگی میکنه و بهترین ماشین رو سوار میشه و یه زندگی ایده آل داره!
میخوام بگم این چیزا واسه پزشکی ملاک نیست!حداقل واسه من! چون دیدم و دارم تجربه میکنم که اون زندگی که همهاز پزشکی انتظارش رو دارن میشه خیلی زودتر و با استرس پایین تری از مسیر دیگری بهش رسید( صد البته با تلاش خیلی خیلی خیلی زیاد! اندازه یه پزشک!)
پس برای من رسیدن به پول و زندگی خیلی خوب هدف پزشک شدنم نیست...
چطور بگم ؟بهم آرامش میده!
اینکه کمک کنم به خوب شدن حال مردم...
گیتار بزنم و پزشک روح باشم و درمان کنم و پزشک جسم...
من ازین مسیر دست نمیکشم...
ادامه میدم هر چند سال که بشه !
من گردن کلفت تر ازین حرفام !
من قدرتمند تر از اینم که حال خوبم و انگیزم در گرو قرص و دارو باشه!
باید کاری که آرومم میکنه رو انجام بدم تا داروی روانم بشه..
دیگه هیج وقت از موسیقی به خاطر کنکور دوری نمیکنم.جزئی از هویت و شخصیت من گیتارمه! نباید هویتم رو فراموش کنم !
و قدرتمند موسیقی و کنکور رو با هم پیش میبرم! به هر حال کنکور هم پلیه که من رو به نیمه گمشده ی هویتم میرسونه!
یا علی♡