چهارشنبه ۵ تیر ۹۸
چشمای خوابالود و ذهن خسته و یه دنیا حرف...
خسته تر از اونم که کلید های کیبورد رو فشار بدم...
اومدم بنویسم اما خسته تر از چیزی که فکر میکردمم...
افکارم رو میریزم تو صندوقچه و از پنجره پرت میکنم بیرون
به هر حال بی حوصله تر از نگه داشتنشونم...
شب بخیر...