خسته م اما بند کفش هام رو بستم...

انگار کوه کندم ...
خسته م...
قرص هام جواب نمیده دیگه ، خوابالو شدم‌، ذهنم بسته شده ، نا آروم شدم ، رو آوردم به پرخوری، دیروز هرکار کردم گلاب به روتون throw up کنم نشد که نشد ... هی اسید معدم بالا می اومد ولی حتی یه کوچولو غذایی که خورده بودم نه...!
امروز هلیا بهم گفت حاضره بمیره اما این بیماری رو نداشته باشه!!!! گفتم کدوم بیماری؟!‍ گفت بیماری نا امیدی!!!!!
وای بر من که انقدر این بچه ی 10 ساله رو درگیر کردم...
امروز ذهنم نا خوداگاه هی کشیده میشد به دوباره پشت کنکور موندن...
اخه الان وقت جا زدنه کله پوک؟!
این سه هفته و سه روز بالاخره میگذره!
همهههه ی تلاشت رو بکن ! همههههه تلاشت رو!
باتمام خستگی 
با تمام نا امیدی 
با تمام ذهن آشفته ت
فقط حرکت کن ...به جلو...درجا نزن...
امروز خیلی به حرف های مریدا فکر کردم... راجع به اینکه تو این مدت چقدر میشه نتیجه رو تغییر داد ،راجع به اینکه مسیر زندگی هرکس فرق داره ،راجع به اینکه شرایط این یه ماه دقیقا مثل بچه هاییه که امتحان علوم پایه پزشکی دارن... 
باید بلند شم... جا نزن هیوا...جا نزن...
+ امروز جوجو 2 ماهش شد. به "ش" گفتم هی داره بزرگتر میشه و من هی نمیبینمش... گفت کنکورتو بدی بعدش همش بیا ببینش♡
انسان به امید زندست دیگه ،نه؟!
۵ نظر
samaneh rsl
۲۱ خرداد ۲۳:۱۲
باور ما آدما میتونه مشخص کنه که اون ازمونِ ۴ ساعتِ چجوری تموم شه ! 

پاسخ :

باور خیلی مهمه...خیلی...
مـارﮮ :)
۲۲ خرداد ۰۸:۱۷
درست میشه 
این روزا هم میگذره و مهم اینه مطمئن باشی در حد توان خودت تلاش کردی 

پاسخ :

اره باید مطمئن بشم 🌱🌱🌱🌱
هیوا جعفری
۲۲ خرداد ۱۰:۲۸
حتی اگه به چیزی که می خوای نرسی دلت قرصه تموم تلاشتو کردی. مهم نتیجه نیست مهم مسیریه که تو داری میری

پاسخ :

اوهوم.دقیقا 3>
شمیم ..
۲۲ خرداد ۱۰:۳۸
امیدداشته باش دختر
فقط همین🌱

پاسخ :

🌱🌱🌱🌱
منو
درباره من
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان