دوشنبه 14 مهر 99

دیشب وحشتناک ترین رعد و برق عمرم رو شنیدم :| یک ساعت تمام مدام احساس این رو داشتم که آسمون ممکنه جر بخوره و قیامت بشه.
تازه نکته ی بد ترشم این بود که شب قبل یه سری به یکی از پیج های ماورایی زده بودم و پست هاش رو دیده بودم و عملا داشتم سکته میکردم :|
ولی آسمون رشتمون بارید :)
این نکته ی مثبتشه.
پ.ن : توی عنوان نوشتن به پیسی خوردم واسه همین دیگه همه ش تاریخ میزنم :|
منو
درباره من
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان