اندراحوالات اواخر دی ماه

دلم خیلی تنگ شده.

دروغ چرا؟خیلی وقته که زیاد نمیام و زیاد هم نمیخونمتون...توی همین دوره ای که نبودم 20 سالم تموم شد !12 دی ماه ! اماتبریکای تولدم گم شد تواوضاع و احوال همون موقع و درست مثل پارسالم احساس تنهایی شدید کردم...

هیوایی که 20 سالش تموم شده ... نمیدونم چراانقدر هضمش برام سخته...

دوست دارم یه هیوای 15 ساله باشم پر از امید وارزو و شور زندگی و پل های روبه رویی که هنوز خراب نشده ...!

به قول تیلور سویفت : maybe this is wishful thinking, probably mindless dreaming...

دلم خیلی گرفته ...ازمون هارو خراب میکنم. تمرکز ندارم. ساعت ها میخونم اما بازده ام دوساعت هم نیست!

تخمین رتبه ی ازمون قبلم یه چیز وحشتناکی شد که حتی به پیراپزشکی ازاد راه دور هم نمیخورد چه برسه به پزشکی ...

دلم تنهایی و گریه میخواد... دلم داد زدن میخواد. ترن هوایی میخواد.یه شونه میخواد که سرم رو بذارم روش و گریه کنم.

دوست دارم برم ارایشگاه موهامو رنگ کنم.ناخونامو لاک بزنم. بماند که چند ساله حتی یه دونه لاک هم ندارم. موهامم رنگ کنم متلک میشنوم که مگه درس نداری ؟چرا دنبال قر و فرتی؟ خط چشمم تموم شده و حتی نرفتم بخرم. شاید مسخره به نظر برسه این حرف اما من خیلی از ظاهر و وزن و سرو وضع نامرتب این روزامناراحتم و خجالت میکشم. چشم های درشت و مژه های بلندم تنها چیزین که میتونه سنگینی نگاه دیگران رو از سر و وضع ناجورم به چشمام بکشونه...به همین خاطر خط چشم خوشحالی منه...

+ من باید امسال قبول شم...تامام...

+ پسرک افتاب مهتاب ندیده رو اتفاقی دیدم! خداروشکر کنجکاوی و احساس بدم از بین رفت!خدا رو شکر که دیدمش! دیگه هیچ حس کنجکاوی و مرموزانه و احساسی نسبت بهش ندارم! هر چقدر میخواد بمونه تو ساختمون !نو پرابلم ! 

فقط در عجبم مامان برچه اساسی گفته شبیه بهرام رادانه :/ 

+ بیاین تو کامنت ها حاضریتون رو بزنید تا بلکه یکم از حس گوشه گیری و تنهاییم کم شه ...! هیوا بی معرفت نیست بچه ها که بهتون سر نزنه!هیوا خستست...!


۱۴ نظر

تفکرات و مخلفات...

هیچی نمینویسم. چون نیاز به نوشتن نداره برای ثبت شدن. چون میدونم هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه.این دهه تو زندگی من یعنی از 12 دی روز تولدم تا 22دی ماه سال 98 برای همیشه دهه ی سوگواری خواهد. 12 دی که روز تولدم بود رو به سختی گذروندم.چون سالگرد تشخیص سرطان عمم بود. روزی که دنیا رو سرم خراب شد وقتی این خبر رو شنیدم. و از 13 دی امسال هم که ماجرا ها شروع شد و..
خسته تر از اینم که یارای صحبت داشته باشم...یارای جنگیدن ....
به اندازه 20 سال عمرم خشم و بغض فروخفته دارم .... از بی عدالتی ها .ازواقعیت هایی که همواره پوشونده موند. از اعتقادات و باور هایی که برای تک تک شون زحمت کشیدم وپله پله ساختمشون ولی همه شو قورت دادم و گفتم هیس!!!!نکنه دهن وا کنی برات مشکل پیش بیاد ؟! نکنه بعد یهو آیندت رو به خاطر این حرفا خراب کنن؟! از خفقانی که روز به روز بیشتر و بیشتر میشه متنفرم...
از "ترس" متنفرم...
نمیدونم چی قراره بشه و این اذیتم میکنه .
من محکوم به زندگی ام. سالها پیش هستی رو به نیستی ترجیح دادم و پا به جهان گذاشتم...
من باید زندگی کنم ...

+ تحقیق کردم دیدم بعد یکی دو ترم دانشگاه اینجا میشه پذیرش گرفت و رفت...این شیش ماه بخونم قبول شم انشالله بقیه ش رو خدا بزرگه...
+ کیمیا علیزاده صدای همه ی کسایی که سالهای سال برای رسیدن به حقشون محکوم به دو رویی بودن...کیمیا علیزاده بزدل نیست... خسته ست...اما رویا داره...همین..

پست موقت:(

بماند که چقدر فحش خوردم.از دوست آشنا خانواده ! نظرم رو بیان کردم و گفتم عصبانیم و ناراحتم از این اتفاق! از اتفاقات آبان ماه هم عصبانی و ناراحتم !نمیدونم چرا مردم ما میخوان دسته دسته باشن!فکر میکنن اگر کسی طرف اعتراضات رو بگیره یعنی با آمریکا همراهه و اگر طرف سردار رو بگیره یعنی با مشکلات کشور هیچ مشکلی نداره ! 
عصبانی و ناراحتم ! چون فهمیدم این همه درخواست آزادی بیان کشکه! الکی میگن ما در این کشور آزادی بیان نداریم! مشکل سیاست های غلط نیست! مشکل خودمونیم !اگر ما مردم رو بذارن توی یه کره ی دیگه خودمون به جون همدیگه میوفتیم و تیکه پاره میکنیم هم رو ! 
خودمون به خودمون آزادی بیان نمیدیم و با چنگ و دندان میوفتیم به جون همدیگه ! برامون مهم نیست دوست هم آشنای هم و یا حتی خانواده ی هم هستیم ! رحم نمیکنیم تا همه رو با خودمون هم عقیده کنیم ! چه چپ باشیم چه راست باشیم و چه خنثی! 
در مورد اتفاقات اخیر فقط سکوت میکنم و سکوت میکنم و سکوت! 
و هر کس که خواست بحثی رو با من شروع کنه ارجاعش میدم به بخشی از مناجات دکتر شریعتی!

#بخشی_از_مناجات_دکتر_شریعتی
خدایا !عقیده‌ی مرا از دست عقده‌ام مصون دار
خدایا ! به من قدرت تحمل عقیده‌ی مخالف را ارزانی کن!
خدایا !مرا همواره آگاه و هوشیار دار، تاپیش از شناختن درست و کامل کسی یا فکری درباره آن قضاوت نکنم
خدایا ! خودخواهی را چندان در من بکش ، یا چندان برکش تا خودخواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم
خدایا !مرا در ایمان "اطاعت مطلق " بخش !تا در جهان "عصیان مطلق" باشم
خدایا !یاری‌ام ده تا شهرت ، منی را که "می‌خواهم باشم "  قربانی منی که "می‌خواهند باشم"  نکند
خدایا !به من "تقوای ستیز" بیاموز تا در انبوه مسئولیت نلغزم و از "تقوای پرهیز" مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم.
خدایا !مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان اضطراب‌های بزرگ ، غم‌های ارجمند و حیرت‌های عظیم را به روحم عطا کن  لذت‌ها را به بندگان  حقیرت  بخش  و دردهای عزیز برجانم ریز
خدایا ! مرا از چهار زندان بزرگ انسان: طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن رها کن تا آنچنان که تو، ای آفریدگار من، مرا  آفریده‌ای خود آفریدگار خود باشم و نه خود را با محیط ، که محیط را با خود ، تطبیق دهم
خدایا !این آیه را که بر زبان داستایوسکی رانده‌ای بر دل‌های روشنفکران فرود آر که :
” اگر خدا نباشد ؛ همه چیز مجاز است"
جهان فاقد معنی و زندگی فاقد هدف؛ پوچ است و انسان فاقد معنی؛ فاقد مسئولیت نیز هست
خدایا !به هر که دوست میداری بیاموز که؛
عشق از زندگی کردن بهتر است ،
 و به هر که دوست‌تر می‌داری بچشان که
دوست داشتن از عشق  برتر 
خدایا !به من توفیق تلاش در شکست، صبر در نومیدی، رفتن بی همراه، جهاد بی سلاح، کار بی پاداش، فداکاری در سکوت، دین بی دنیا، مذهب بی عوام، عظمت بی نام، خدمت بی نان، ایمان بی ریا، خوبی بی نمود، گستاخی بی خامی، مناعت بی غرور، عشق بی هوس، تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بدارند را روزی کن
خدایا ! به سارتر بگو که اگر ملاک خیر را هم خود من آنچنان که می‌خواهم .می‌سازم  پس "نیت خیر" که او ملاک اخلاق می‌گیرد  چیست ؟!
خدایا !به ماتریالیست‌ها بگو که انسان درختی که ناخودآگاه در طبیعت ، تاریخ و جامعه می‌روید نیست...!

پ.ن : اگر کسی کامل این دعا رو داره برام بفرسته ! خیلی گشتم ولی توی سایت ها تیکه تیکه بود!
۱ نظر

این نیز بگذرد ...

چند وقته اصلا نوشتنم نمیاد. حرف دارم اما واژه ندارم. 

میگذره...میدونم میگذره...

برمیگردم باز هم...

منو
درباره من
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان