شنبه ی دوم مهر

اولین پاییزیه که با خیال راحت توی بارون نمیتونم برم توی شهرداری با شوق و ذوق قدم بزنم و ازون فست فودی های کثیف گرم کنار خیابونش یا ازون اشترودل های نون فانتزی ولیعصرش بخورم .
توی هوای خنک و بارونی نمیتونم برم کنسرت آموزشی هایی که آموزشگاه هر سال این موقع ها توی خاتم الانبیا برگزار میکرد.
نمیتونم برم کتاب فروشی جنگل همه ی کتابا رو زیر و رو کنم و دست بزنم.
نمی تونم برم سینمای داغون داغون شهرداری
 نمی تونم با خیال راحت تاکسی بگیرم
نمی تونم و نمی تونم های زیاد...
کرونای لعنتی زودتر ایشالا بره ... هیچ وقت فکر نمی کردم این کارای روتین که خیلی ریلکس انجامشون میدادم یه روز بشن آرزو.

+ تکلیف این هفته ی کلاس کره ایمون اینه که یه متن بنویسیم راجع به اینکه دوست داریم همراه دوستامون چیکار انجام بدیم و بعد متن و صدای ضبط شده مون رو برای استاد بفرستیم. لیست بلند بالایی توی ذهنم بود که دانش کره ای اجازه ی نوشتنش رو نمیداد و با حسرت چند تا دونه ش رو نوشتم .
عیب نداره... چیزی که آدم رو نکشه آدم رو قوی تر میکنه!
خدایا شکرت!

+ دوست دارم برم یه عالمه گل و گیاه بخرم بیارم.انقدر یه مدت تو لاک خودم بودم و به گل هام نرسیدم همه شون یا از بین رفتن یا مریض شدن. خیلیه هاااااا کاکتوس آدم مریض بشه ! احساس میکنم باید براشون دوست جدید بیارم تا حالشون بهتر بشه.


+ امروز خیلی ناراحت شدم از یه موضوعی. صبح دو تا کتاب از کتابفروشی سفارش دادم وقتی رسید دم خونه از پست هم یه بسته برامون اومد. پیک کتابفروشی زودتر رسیده بود و زنگ در رو دوباره زد و گفت از پست هم بسته دارین. من گفتم لابد پست هم بسته رو داده به اون تا برسم پایین بگیرم. پول کتابا و پیک رو برداشتم و رفتم پایین. من همیشه به پستچی یه انعام کوچیکی میدادم. اما این بار با فکر اینکه پست چی نیست و بسته رو داده رفتم پایین و فقط پول کتابا و پیک رو بردم. دیدم پست چی هست و من هم پول دستم بود ( پول کتابا و پیک شده بود 289 من 290 دستم بود) خلاصه که پستچی پول رو فکر کنم تو دستم دید و تا موتورش رو راه بندازه و بره منم کتابام رو از پیک گرفتم. پیک گفت اضافه دادین من گفتم بمونه خدمتتون. یه لحظه پست چی برگشت عقب رو یه نگاه انداخت رفت. انگار تو دلش گفت مگه من کاکتوسم به من انعام نداد؟ درصورتی که پول اضافه فقط هزار تومن بود :( هیچی دیگه ناراحت شدم کلی. امیدوارم دفعه بعدی هم همین پستچی بیاد تا بهش انعام بدم ...
منو
درباره من
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان