آی اَم اُور هِر (فاینالی)!!!!!!

پارسال این موقع برای "ش" میمردم.  انقدر دوستش داشتم که حاضر بودم بمیرم براش. وقتی بچش به دنیا اومد همه ی تلاشم رو میکردم از نظر احساسی بخوام ساپورتش کنم و فکر میکردم از یه شاگرد براش خیلی بیشتر ارزش دارم. فکر میکردم مثل خواهر کوچکترشم.خودش اینجوری برخورد میکرد باهام و فکر میکردم واقعا هستم .شایدم این من بودم که سوء برداشت میکردم. 

از بعد نتایج کنکور نه کلاسش رفتم و نه پیام دادم بهش. چقدر عجیب !!!! هنوز زنده م !!!! اونقدر هم انگار بهش وابسته نبودم !!!! فکر کنم وابستگیم بهش یه واکنش دفاعی در زمان افسردگی بود !!

و ممنونم که از همون موقع نه باهام تماس گرفت نه پیام داد و نه حتییییی یکککک بار پرسید زنده ای مردی حالت خوبه نیست !

کامنتام زیر پست های پیج بچه ش از پیام های سه چهار خط قربون صدقه الان تغییر کرد به فقط یه قلب خشک و خالی گذاشتنم و الان موقعیه که فقط لایک میکنم.میخواستم لایک نکنم اما گفتم نمیخوام برام مهم باشه که حواسم باشه اینطور نشه.مثل هزاران پستی که هر روز لایک میکنم بدون هیچ احساسی! و افتخار میکنم به خودم که تونستم این رابطه که همش به ضررم بود رو کنار بذارم . 

پارسال این موقع خیلی عاجز بودم. ولی الان خیلی احساس خوبی دارم .خیلی خیلی زیاد. 

و بعد کنکور امسالم هم دوباره شاگردش نخواهم شد. استادم رو عوض میکنم .

نه حوصله ی خودش رو دارم نه بچش رو.

همش یاد آور روزهای عذاب آور خودمه !

احساس الانم بهش رو خیلی دوست دارم ! خوبه همین طوری ! آفرین بهم !

این دو تا پست واسه پارسال همین موقع ست که راجع به "ش" نوشتم .


منو
درباره من
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان