ما را همه شب نمیبرد خواب....

اینکه "ح" فعلا کلاس رقص نمیاد و تنها کسی هم که تو کلاس باهاش اندک صحبتی میکردم هم دو جلسه نیومده و اینکه بدون "ح" دوباره احساس همون دختره ی چاق بیخود ته کلاس رو دارم و احساس میکنم left out هستم خیلی اذیتم میکنه.

دنیا متفاوت بقیه و نگاهاشون اذیتم میکنه.اینکه بهت زل میزنن و تا نگاشون میکنی نگاشون رو میدزدن. از چشماشون میخونم که این دختره عقلش پاره سنگ داره اومده کلاس رقص با این هیکلش ؟!!! اذیت میشم ... خیلی زیاد.... اما مقاومت میکنم و میرم...

سر ظهری داشتم عکسای قدیمیم رو میدیدم. زمانی که فقط  هفت هشت کیلو اضافه وزن داشتم.پر بودم همیشه اما چااااق نبودم. حداقلش اون زمان تو باشگاه خجالت نمیکشیدم... انقدر سریع وزنم بالا رفت که خودم باورم نمیشه ... بگذریم...

خلاصه که من وآینه ی باشگاه بازم قهر کردیم با هم وترجیح میدم خودم رو توش نبینم. 

+ درس ؟!خوب نخوندم امروز :/ 

منو
درباره من
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان