هعی!

دوست دارم خوب یا بد امروز فردا هرچه زودتر بگذره
خسته شدم ازین برزخ...
به طرز عجیبی تمرکزم رو از دست دادم
کهیر های بدنم روز به روز بیشتر میشن و من هرچی فکر میکنم دلیلی جز فشار روحی پیدا نمیکنم
مامانم روز و شب قرآن میخونه برام و من عذاب وجدانم بیشتر و بیشتر میشه
بابام دوباره رفته رو مود راه رفتن رو اعصابمو و چپ میره راست میاد میپرسه آماده ای ؟ فکر میکنی قبول میشی ؟ 
هلیا هم نشسته از ظهر جمعه برنامه ریخته (برنامه ها!) واسه خوش گذرونی 
جدای از این از این زندگی یکنواخت خسته شدم...
من آدم یه جا نشستن نیستم ....
کلا خسته م دیگه ...خسته م...
اقا یه لحظه این زندگی رو بذارین رو pause من برم یه خواب راحت کنم و برگردم!
۵ نظر
samaneh rsl
۱۲ تیر ۰۸:۴۸
خانواده ها گاهی حتی از ما مضطرب تر هستن😐🤦🏻‍♀️
مامان منم همش میگه فلان کارُ کردی فلانُ خوندی !؟ 
با اینکه هفته قبل ازش خواستم این هفته این سوالُ نپرسه اما بازم میپرسه! و حس میکنم پا به پایِ استرس داره و فقط منتظره جمعه تموم شه و راحت شه .... 

این چیزا و این استرسا رو که میبینم میگم کاش ایرانی نبودم .....

پاسخ :

دقیقا...
مـارﮮ :)
۱۲ تیر ۰۹:۲۸
الان مضرترین حالت ممکن برات اینه که با این حال و روز بری سر جلسه امتحان 
اینطوری زحمات یک سالتو هدر میدی 

پاسخ :

اره قبول دارم:)
ذهن تبداره دیگه چه کنیم :)
😂مهسا😂 اا
۱۲ تیر ۰۹:۳۲
یکی تو خونه اسم کنکور میاره اعصابم خورد میشه بهشون گفتم از اتاق میام بیرون یک کلمه هم از کنکور حرف نزنین حتی نگین وسایلت آماده هست یا نه :/

پاسخ :

منم اینجوریم :)
جناب قدح
۱۲ تیر ۱۴:۱۱
سلام :)
ان شاءالله همه چی بخوبی انجام میشه و موفق میشی

+ روزت مبارک

پاسخ :

سلام
ممنون :)
فاطمه م_
۱۲ تیر ۲۲:۴۴
ایشالا به بهترین شکل میگذره و بهترین نتیجه رو می‌گیری، نگران نباش ^_^

پاسخ :

مرسی فاطمه جان *-*
منو
درباره من
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان