چهارشنبه ۲۲ خرداد ۹۸
دلم یه تکون یهویی میخواد...
بلند شم و به زندگیم یه تکون یهویی بدم و چند ماه رو بذارم برای تعمیرش...
کارایی که توی این 20 سال زندگیم امروز فردا کردم رو انجام بدم و بعد بیوفتم تو مسیر...
اولش کنکورم رو خوب بدم و بعدش کل تابستونم رو تمرکز کنم روی کاهش وزن و پاک کردن جسم و روحم...
خیلی کم تا حالا با خودم مهربون بودم... خیلی کم...
باید مثل یه مامان مهربون خودم رو بغل کنم و به خودم کمک کنم.
باید کتاب های نخوندم رو بخونم.
باید برم استخر و ساعت ها روی سه متری با نهایت آرامش دراز بکشم و آروم بشم.
دلم یه سفر دو نفره میخواد. من و خودم. تنهایی! دوست دارم یه هفته برم پیش مامان و.ی.ک.ی بمونم! با بابا در میون گذاشتم و گفت تابستون با پرواز برو. برات بلیط میگیرم. خدا رو از صمیم قلبم شکر میکنم که خانوادم در این حد بهم اعتماد دارن و بهم آزادی میدن!
ی تکون یهویی میخوام که جسم و روحم رو پاک کنم.
ساعت ها ورزش کنم و کاری که قرص های افسردگیم الان برام میکنن رو خودم برای خودم کنم!
ازین تکون یهویی ها ، ازین تصمیم یهویی ها به شدت توی زندگیم درخواست میشه! فقط باید خودم همت کنم!
+ آلا ، لاله کجایین ؟! دلم یه ذره شده! انشالله سالم و سلامت باشین...