مشت & لگد !

دارم به این فکر میکنم که چقدر دلم میخواد بعد ازکاهش وزنم یه ورزش رزمی یاد بگیرم.

امروز یه صحنه از فیلم w که چول داشت دفاع شخصی یاد میگرفت خیلی من رو به حسودی وا داشت!

احساس میکردم که چقدر خوشبخته که میتونه با تمام قوا به کیسه بوکس لگد بزنه و داد بزنه و به بدنش فشار وارد کنه!

چقدر دوست دارم به یه چیزی مشت و لگد بزنم تا انرژیم و حس های بدم تخلیه شه!!!

امیدوارم از تابستون سال بعد بتونم برم یاد بگیرم :)

+ چند تا لگد تو هوا انداختم امروز کمر وپام نابود شد:) تپلوی با انگیزه ی کی بودم من :)

+ خیلی وقته با بابام آشتی کردم. اما یه فاصله بینمون افتاده که پر نمیشه.یعنی من دوست ندارم پرش کنم. سعی میکنم هر روز بیشتر از پنج دقیقه باهاش تعامل نداشته باشم و سرم تو لاک خودم باشه. دوست ندارم بهم محبت کنه یا برام جبران کنه. عادت میکنم . بعد که دوباره خودش بشه نمیتونم کنار بیام و خورد میشم... فعلا بهترین راهه*-* 

منو
درباره من
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان